» آموزش و سرگرمی » روانی چرا اینقدر بوق می زنی/سروش صحت!…
آموزش و سرگرمی

روانی چرا اینقدر بوق می زنی/سروش صحت!…

مهر 9, 1402 00

روانی، چرا اينقدر بوق ميزنی؟ ‌راننده تاكسی ايستاد تا مسافری را كه ميخواست پياده شود، پياده كند. ماشين عقبی كه معلوم بود عجله دارد، بوق طولانی زد. ‌راننده گفت: «يعنی چی؟… برای چی داره بوق ميزنه؟» و در جواب ماشين عقبی يك بوق ممتد زد و به راه افتاد. ماشين عقبی به علامت اعتراض دو تك بوق زد. ‌راننده تاكسی هم سه تك بوق زد. راننده ماشين عقبی در حالی كه ويراژ ميداد تا از كنار تاكسی رد شود، يك بوق خيلی طولانی و ممتد زد. راننده تاكسی ديگر بوق نزد و فقط زير لب گفت: «استغفرالله.» ‌مردی كه كنار راننده نشسته بود، گفت: «اعصابتون رو خرد نكنيد.» راننده گفت: «نه بابا، چيزی نبود.» زنی كه عقب تاكسی نشسته بود، گفت: «من گفتم الان دعواتون ميشه.» راننده گفت: «دعوامون كه شد ولی دعوا، بوق بود.» مردی كه جلوی تاكسي نشسته بود گفت: «كاش همه دعواها بوقی بود.» راننده گفت: «دعواها همه‌اش بوقيه، بيخودی بزرگش ميكنن.» ‌ راننده ماشينی كه كنارمان بود سرش را از پنجره بيرون آورد و رو به راننده تاكسی گفت: «روانی، چرا اينقدر بوق ميزنی؟» راننده گفت: «جواب اين يكی رو چی بدم؟!» پ. ن: داستان‌های تاکسی به قلم #سروش_صحت

به این نوشته امتیاز بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×